خواننده گان گرامى!
قسميكه شاهد هستيم، هميشه يك كتله بزرگ قشر جوانان در حال فرار از التزام به امور دينى مى باشند. اگر در مورد علل اين انحراف و عدم پابندى به اوامر دين تعمق نماييم، شايد گفته بتوانيم كه دو نوع علل در ايجاد اين معضل نقش دارند كه ميتوان از آنها بحيث علل عينى و ذهنى ياد آورى نمود.
منظور از علت هاى عيني، عوامل سازمان يافته بيرونى بوده كه در آن دست بعضى افراد، گروه ها، احزاب و حتى كشور ها دخيل مى باشد كه بحيث يك مشوق و محيا كننده شرايط عمل مى كنند. به عباره ديگر اسباب عينى انحراف در جامعه موجود بوده و يا قصدا اين به ميان اوره ميشوند كه در نتيجه جامعه و افراد از آن متاثر ميشوند و قسميكه قبلا گفته شد، در مورد ترويج و يا حذف اين علل، دولت، احزاب سياسي، گروه ها… نقش عمده را بازى مى نمايند.
به هر حال اين ولى اين موضوع از محور بحث ما خارج است، بلكه بحث فعلي بالاى علت هاى ذهنى انحراف و عدم پابندى به امور دينى است. و اگر اراده خداوند بود، در فرصت ديگرى بالاى آن موارد بحث خواهيم نمود.
منظور از علت هاى ذهني، مواردې است كه ذهن و فكر انسان در ايجاد آن نقش اساسى دارد. به اين معنى كه ذهن انسان بعضى جواب هاى فريبنده را ايجاد مى نمايد كه قناعت فرد را براى ارتكاب گناه و عدم التزام به مسائل دينى فراهم ميسازد كه ناشى از يك درك نادرست مى باشد و بدينوسيله فرد ميخواهد حد اقل براى مدتى از محكمه وجدان برائت حاصل كنند و بتوانند به راحتى از اطاعت خداوند سر باز زند.
بطور مثال اگر براى كسى گفته شود كه چرا فرايض خداوند را بجا نمى آورد؟ او فورا جواب هاى غير معقول را كه وجدان و ايمان خود را با آن فريب داده است، نثار مان كرده خواهد گفت:
– خداوند به طاعت من و تو چه نياز دارد؟
– وقتى پير شديم، وقت كافى براى اطاعت خواهيم داشت.
– خداوند بسيار بخشاينده است، حق خود را ميبخشد.
– بعدا توبه مى كنم.
– ………
يا هم اگر به فردى گفته شود كه چرا فلان عمل ناروا را انجام ميدهد، در جواب خواهد گفت:
– نيت ما پاك است!
– خدا به قلب ها مى بيند…
– اين كه گناه كوچك است، مردم بزرگ تر ازين انجام ميدهند.
– و ديگر جواب هاى ازين قبيل.
مثال هاى فوق الذكر صرف نمونه هاى اندك ازين قبيل جواب هاى گمراه كننده و خود فريب دهنده است كه شايد هر كدام تان با آن روبرو شده باشيد.
خوب درينجا ميخواهيم نظريات شما عزيزان انديشمند را در قالب جوابهاى چند سوال با خود داشته باشيم:
1. آيا موضوع فوق ميتواند واقعا يكى از علل انحراف و عدم پابندى به دين باشد؟
2. آيا شما گاهى با چنين استدلال هاى غير منطقى برخورد كرده ايد؟
3. اگر بلى، بعضى نمونه هاى آنرا با ما و خواننده گان شريك سازيد.
4. اگر موضوع فوق را قابل اهميت مى پنداريد، پس چه راه حل هاى را براى محو اين خود فريبى پيشنهاد مى كنيد.
اميد نظريات خود را بطور مركز، پيرامون موضوع طرح شده با ما و خواننده گان شريك سازيد.