مسلمان وقتي خارج از اسلام و مرتد بحساب ميآيد،كه قلباً كفر را بپذيرد و دلش بدان راضي باشد و عملا نيز بمقتضاي كفر خويش رفتاركند، چون خداوند مي فرمايد:” ولكن من شرح بالكفر صدرا [وليكنكسانيكافر هستند كه از صميم قلبكفر را بپذيرند]”. و پيامبر صلي الله عليه و سلم ميفرمايد:” إنما الاعمال بالنيات، وإنما لكل امرئ ما نوى [بدون شك ارزش اعمال از نيت و قصد ناشي ميشود و بهركس آنچيزي ميرسدكه قصد و نيت آن راكرده است -قصد و نيت معتبر است نه ظاهراعمال و اقوال]”. و چون تنها خداوند بر اساس دروني و نيات قلبي مردم آگاه است بايد وقتي بهكفركسي حكمكنيمكه دلايل قطعي غيرقابل تاويل در دست داشته باشيم تا جائيكه به امام مالك نسبت داده شده است كه گفت: “اگر ازكسي رفتاري يا قولي سر زند كه ٩٩ درصد (99%) احتمالكفر وي را داشته باشد و يك درصد ( ١ %) احتمال ايمان وي را داشته باشد بدان يك درصد عمل ميشود و او را مومن تلقي ميكنند”.
از جمله چيزهايي كه بركفر صريح دلالت ميكنند
1-انكار چيزيكه از بديهيات و ضروريات دين اسلام است مانند انكار وحدت الله و انكار خالقيت الله و انكار وجود فرشتگان و انكار نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و سلم و انكار قرآن كه وحي خدا است و انكار رستاخيز و پاداش اخروي اعمال و انكار فرضيت نماز و زكات و روزه و وجوب حج.
٢-مباح دانستن چيزيكه همه مسلمين بر تحريم آن اتفاق و اجماع دارند: مانند مباح دانستن: شرب مسكرات، زنا، ربا،گوشت خوك، و حلال دانستن خون و مال كسانيكه بيگناه هستند[5].
٣- حرام دانستن چيزي كه مسلمانان بر حلال بودن آن اتفاق و اجماع دارند، مانند: حرام دانستن طيبات و چيزهاي پاك.
٤-دشنام و ناسزاگوئي و استهزاء به پيامبر بزرگوار اسلام و ديگر انبياء خدا.
٥-دشنام و ناسزاگوئي بدين و انتقاد از قرآن و سنت نبوي و عمل نكردن به کتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و سلم اسلام و تفضيل و ترجيح دادن قوانين بشري برآنها.
٦- هركس ادعا كندكه بعد از پيامبر اسلام بر وي وحي صادر ميشود اوكافر است.
٧-انداختن مصحف شريف قرآن در نجاسات و آلودگيها و همچنينكتب احاديث و اين عمل را از روي اهانت و خفت و سبك شمردن آنها انجام دهد و به محتواي آنها توهينكند.
٨-استخفاف و اهانت بيكي از نامهاي خداوند بزرگ يا بيكي از اوامر و نواهي يا وعد و وعيدهاي او، مگر اينكه تازه مسلمان باشد و از احكام اسلام هنوز اطلاع درستي نداشته باشد و حدود خداوند را نشناسدكه اين عمل او را برجهل و ناداني و عدم شناخت و آگاهي وي حمل مي كنند وكافر بحساب نميآيد.
در اين باره مسائلي پيش ميآيد كه همه مسلمانان بر آن اجماع و اتفاق نظر دارند، ولي تنها اهل دانش و خاصه ازآن اطلاع دارند نه عامه مردم،كه منكرين اين گونه مسايل، كافر بحساب نميآيند، بلكه بعلت جهل و عدم آگاهي از آنا، معذورند، چون آگاهي برآنها در ميان توده مردم شيوع ندارد مانند اينكه اگركسي عمه يا خاله زني را تحت نكاح داشته باشد، نميتواند آن زن را نيز براي خود نكاح كند و نكاح وي در آن حال با وجود عمه يا خالهاش، حرام است. و مانند اينكه قاتل عمدي ارث نميبرد و يا اينكه سهم الارث مادر بزرگ يك ششم است و امثال اينگونه مسائل. (يعني اگركسي منكرآنها شد،كافرنميشود چون تنها خواص مسائل را ميدانند). وسوسههاي نفساني تاثيري ندارند، زيرا خداوند مردم را برآنها مواخذه نميكند، مسلم از ابوهريره روايتكرده استكه:
پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: ” إن الله عزوجل تجاوز لامتي عما حدثت به أنفسها ما لم تعمل أو يتكلم به [بيگمان خداوند وسوسههاي نفساني امت مرا تا زماني كه بدانها عمل نكنند يا بر زبان نياورند، بخشيده و از آنها گذشت فرموده است]”.
مسلم ازابوهريره روايتكرده استكهگفت: “گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم بخدمت او آمدند و از او سوالكردند و گفتند: ما گاهي در فكر و خاطر خويش چيزهائي مييابيم و چيزهائي بخاطرمان ميگذردكه از بس كه آنها را بزرگ ميدانيم و گناهي بزرگ تلقي ميكنيم كه نميتوانيم آنها را بر زبان آوريم، تا چه رسد بدانكه بدانها عقيده داشته باشيم، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: مگر چنين چيزي را در خود يافتهايد؟گفتند: آري. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: اين وسوسهها نشانه ايمان كامل است و زياني ندارد”.
مسلم از ابوهريره روايت كرده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: ” لا يزال الناس يتساءلون حتى يقال: (هذا خلق الله الخلق، فمن خلق الله؟) فمن وجد من ذلك شيئا، فليقل: آمنت بالله [همواره پرسشهائي براي مردم پيش ميآيد و سوال ميشودكه: خداوند مردم را آفريده است پس چهكسي خداوند را آفريده است؟ هركس در دل خويش با چنين سوالي روبرو شد، بگويد: من به “الله” ايمان دارم و قلباوجود او را ميپذيرم]”.