جماعتی 7 ماهه به مدت 20 روز در روستای «دهان» تشکیل میشوند، واضح است که در مدت زمان اقامت در روستای نامبرده، آنها مقیم بوده و نمازهایشان را بصورت کامل میخوانند، اما پس از گذشت این مدت به روستای همجوار به نام «سر رود» میروند که حدود 5/1 کیلومتر با «دهان» فاصله دارد، و چند روزی را آنجا میمانند و سپس به روستای همجوار دیگری به نام «وفا» میروند که با روستای سر رود حدود دو کیلومتر فاصله دارد؛ اینک سوال اینجاست که آیا در روستای «سر رود» و «وفا» جماعت مذکور مسافر هستند یا مقیم؟
الجواب باسم ملهم الصواب
در کتب فقهی سه قسم وطن ذکر شده است، که مراتب قصر و تکمیل نمازها و سایر احکام متأثر از سفر و اقامت، در هر کدام، تفصیلی دارد، که جهت اینکه به اصل مسئله پی ببریم بهتر است ابتداءً تعریف مختصری از این سه قسم در ذهن داشته باشیم.
وطن اصلی:
وطن اصلی آن است که آدمی با اهل و خانواده خویش در آنجا بسر میبرد و قصد رفتن از آنجا را نداشته باشد، یا اینکه در شهر دیگر رفته و آنرا بعنوان وطن خود انتخاب کند؛ اینگونه وطن با هم مثل خود (وطن اصلی) باطل میگردد؛
وطن اقامت: (وطن مستعار)
وطنی که مسافر قصد 15 روز اقامت را در آن نموده است. و با یکی از سه وطن باطل میگردد: 1ـ وطن اصلی چون از وطن اقامت بالاتر است 2ـ با هم مثل خود(وطن اقامت) 3ـ سفر؛
وطن سکنی:
آن، مکانی است که شخص در آن نیت اقامت کمتر از 15 روز را داشته باشد. از آنجایی که در وطن سکنی همچنان شخص مسافر است، و تغییری در حالت مسافر ایجاد نمیگردد، و با هر چیزی نقض میشود ـ مگر خروج بدون نیت سفرـ ، لذا برخی از علما این نوع وطن را کالعدم دانسته و از ذکرش صرف نظر نمودهاند.
بنابراین در مورد سوال مذکور باید گفت: آنچه از اقوال فقهای کرام معلوم میگردد این است که این جماعت چون در ابتدا به مدت 15 روز اقامت گزیدهاند، لذا پس از رفتن از آنجا همچنان تا هر جاکه بروند در حکم مقیماند مگر اینکه بخواهند تا مسافت سفر (قصر) را بپیمایند که در اینصورت در حکم مسافر قرار میگیرند و باید نمازهایشان را قصر کنند. ولی در مسئله مورد بحث چون جماعت مسیر طولانیای به اندازه مسافت سفر نمیروند، همچنان مقیماند. زیرا قاعده بر این است: هر شئ با چیزی باطل میگردد که با او مساوی یا بالاتر باشد. و در اینجا چیزی که با وطن اقامتِ جماعت تبلیغ مساوی یا بالاتر باشد یافت نمیشود لذا آنها در دو روستای دیگر مقیماند.
الدلائل:
ـــ فی الدرّالمختار:
(يبطل بمثله) إذا لم يبق له بالأول أهل، فلو بقي لم يبطل بل يتم فيهما (لا غير و) يبطل (وطن الإقامة بمثله و) بالوطن (الأصلي و) بإنشاء (السفر) والأصل أن الشيء يبطل بمثله، وبما فوقه لا بما دونه ولم يذكر وطن السكنى وهو ما نوى فيه أقل من نصف شهر لعدم فائدته.([1])
ـ و فی ردّالمحتار:
قوله: ويبطل وطن الإقامة) يسمى أيضا الوطن المستعار والحادث وهو ما خرج إليه بنية إقامة نصف شهر سواء كان بينه وبين الأصلي مسيرة السفر أو لا،(قوله وبإنشاء السفر) أي منه وكذا من غيره إذا لم يمر فيه عليه قبل سير مدة السفر.
قال في الفتح: إن السفر الناقض لوطن الإقامة ما ليس فيه مرور على وطن الإقامة أو ما يكون المرور فيه به بعد سير مدة السفر.
وأفاد قوله: «وأما المكي» إلخ أن إنشاء السفر من وطن الإقامة مبطل له وإن عاد إليه ولذا قال في «البدائع»: لو أقام خراساني بالكوفة نصف شهر ثم خرج منها إلى مكة فقبل أن يسير ثلاثة أيام عاد إلى الكوفة لحاجة فإنه يقصر لأن وطنه قد بطل بالسفر. اهـ.
والحاصل: أن إنشاء السفر يبطل وطن الإقامة إذا كان منه أما لو أنشأه من غيره فإن لم يكن فيه مرور على وطن الإقامة أو كان ولكن بعد سير ثلاثة أيام فكذلك، ولو قبله لم يبطل الوطن بل يبطل السفر لأن قيام الوطن مانع من صحته والله أعلم.
(قوله والأصل أن الشيء يبطل بمثله) كما يبطل الوطن الأصلي بالوطن الأصلي ووطن الإقامة بوطن الإقامة ووطن السكنى بوطن السكنى، وقوله: وبما فوقه أي كما يبطل وطن الإقامة بالوطن الأصلي وكما يبطل وطن السكنى بالوطن الأصلي وبوطن الإقامة، وينبغي أن يزيد وبضده كبطلان وطن الإقامة أو السكنى بالسفر فإنه في البحر علل لذلك بقوله لأنه ضده (قوله لا بما دونه) كما لم يبطل الوطن الأصلي بوطن الإقامة ولا بوطن السكنى ولا بإنشاء السفر وكما لم يبطل وطن الإقامة بوطن السكنى.([2])
ـ وفی موسوعة الفقه الإسلامیّ:
الانتقال عن محل الإقامة المؤقتة(وطن الإقامة): من تنقل في البلدان فأقام في بلد نصف شهر مثلاً، ثم عاد إليه، قصر الصلاة فيه مالم ينو الإقامة مجدداً نصف شهر؛ لأن وطن الإقامة يبطل حكمه بمثله، وبالسفر عنه أي بإنشاء السفر منه، كما يبطل بالوطن الأصلي.
ولا يبطل وطن الإقامة بإنشاء السفر من غيره، مادام المسافر يمرّ عليه، ومادامت المسافة بينه وبين المكان الذي أنشأ السفر منه دون مسافة القصر.([3])
([1]) الدرالمختار، ج2/ ص 536ـ 537، کتاب الصلاة/ مطلب: فی الوطن الأصلی و وطن الإقامة،الطبعة الأولی/دار إحیاء التراث العربی.
([2]) رد المحتار، ج2/ ص 536ـ 537، کتاب الصلاة/ مطلب: فی الوطن الأصلی و وطن الإقامة،الطبعة الأولی /دار إحیاء التراث العربی.
([3]) موسوعة الفقه الإسلامیّ والقضَایا المعاصرة، ج2/ص306،دمشق: دارالفکر.
و الله اعلم بالصّواب