اندر باب تعامل مسلمانان با غرب!

ترجمه: نصیراحمد ایوبی

با توجه به رویکرد قرآن كريم در باب تعامل با دیگران كه در اين آيهٔ جامع قرآنی خلاصه شده: لَيْسُواْ سَوَآءً = آنها همه يكسان نيستند [آل عمران: 113]، ما باید در تعامل با غرب بین این سه مؤلفهٔ اساسی آن فرق بگذاریم:

1- انسان غربی:

تمدن اسلامی ما با انسان غربی‌یی که با اسلام و امت و تمدنش مشکلی ندارد و دین و مسائل عادلانهٔ ما را وقتی به صورت منطقی و موضوعی به او عرضه شود می‌فهمد و حتی عقل و قلبش را به روی آنها می‌گشاید، مشکلی ندارد. چنان‌که گسترش روز افزون اسلام در غرب با وجود موانع فزاینده، گواه این امر است. هم‌چنان ما در میان داشمندان و متفکران غربی ده‌ها و بلکه صدها تن داریم که به طور منصفانه درباره اسلام و تمدن آن صحبت کرده اند، طوریکه حتی ما مسلمانان از نوشته‌های آنها بسیار می‌یاموزیم.

2- دانش غربی:

دانش یک پدیدهٔ مشترک بشری است مانند آب و هوا که کشور و مرز ندارد، به ویژه علوم طبیعی، تکنالوژی و کاربردهای این علوم. تمدن اسلامی ما – مانند همه تمدن ها – به دنبال آموختن این دانش غربی است، همانطور که قبلاً مسلمانان از میراث تمدن‌های گذشته -یونانی، هندی و فارسی- بهره می‌بردند طوریکه اسلام میراث آنها را احیا کرد. و همان طور که تمدن غربی زمانی دانش آموختهٔ تمدن اسلامی شد و رنسانس مدرن اروپایی از میراث علمی و فرهنگی اسلام بهره برد.

3- نهادهای هژمونی سیاسی، اقتصادی، فکری، دینی، فرهنگی و رسانه‌ای غرب: که به دنبال استعمار جهان اسلام به عنوان بخشی از تلاش شان برای تسلط بر کل جهان هستند. مشکل اصلی اسلام و مسلمانان محدود با همین‌ها است، نه به خاطر غربی بودن‌شان، بلکه به این دلیل که این‌‎ نهادها و مؤسسات به دنبال استعمار و غارت شرق هستند.

این پروژه هژمونی غربی در پس هژمونی خود -قبل از هر چیز- به دنبال تصرف زمین برای غارت ثروت است. سپس در لا بلای اندیشه‌ها، فلسفه‌ها، و ایدئولوژی‌ها می‌خواهد تا اهداف امپریالیستی خود را بپوشاند و مردم خود را متقاعد کند که در نبرد‌های استعماری آن برای رسیدن به این اهداف فداکاری کنند. همچنین توسط فلسفه‌ها و ایدئولوژی‌ها می‌خواهد تا ذهن‌های ما را از خود بیگانه و غربزده کند، نه تنها به دلیل نفرت شان از دین و اندیشهٔ ما، بلکه به این دلیل که اسلام و نظام ارزشی، اصولی و اندیشه‌ای که اسلام ایجاد کرده است حلقهٔ پیوند امت ما بوده و انگیزه‌ای است که مسلمانان را به مقاومت در برابر سلطه این پروژه بر می‌انگیزاند.

پس با این نهادهای استعماری غربی و با این پروژهٔ امپریالیستی غربی که به طمع تجاوز بر شرق، غارت ثروت، غربی سازی فرهنگ، و تحریف هویت آن است، مشکل ما در رابطه با غرب متمرکز است. نه با دانش غربی و انسان غربی که خود قربانی همین پروژهٔ غربی است.

برگردان شده از کتاب: الإسلام والغرب افتراءات لها تاريخ، اثر

د. محمد عُماره.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

error: Content is protected !!
چیټ خلاص کړئ
مرسته
Scan the code
سلام 👋
زه څنګه مرسته کولی شم؟