ارزش و آثار علم در گفتار شاعران

علم و دانش از جایگاه بلندی برخوردار است، هر چه از خوبی‌ها و فضایل آن بگوییم، بسنده نیست؛ چون علم ضرورت بشری و فریضه‌ی شرعی است و بر ما لازم است که در هر فرصتی و از هر جنبه‌ای به علم پرداخته و اهمیت و ارزش آن را برجسته سازیم، و امت اسلامی را هر چه بیشتر متوجه آن نماییم تا با قدم‌های استوار و تلاش‌های شبانه‌روزی به این وظيفه‌ی سترگ اهتمام ورزند.

درین نوشته‌ی مختصر به جایگاه علم از لابلای جملات موزون شاعران فارسی زبان می‌پردازیم، شاعرانی که خود عالم بوده و مفاهیم علمی را در قالب شعر بیان نموده‌ اند.

علم در لغتنامه‌ی بزرگ دهخدا به معانی زیادی به کار رفته که همه باهم نزدیک بوده و مشابهت دارند، معانی علم در لغتنامه‌ی دهخدا:

دانستن، یقین کردن، دریافتن، ادراک، استوار کردن، اتقان، یقین، فضل، معرفت دقیق و با دلیل بر کیفیات معینه و یا حضور معلوم در نزد عالم، دانش و آگاهی و معرفت و شناسایی.

در تعریف اصطلاحی علم می‌گویند: « حقیقة مقطوعة موافق لواقع مع الدلیل» علم حقیقت ثابتی است که به واقعیت سازگار و هماهنگ بوده و بر مبنای استدلال استوار باشد. به اساس این تعریف امور غیر حقیقی و توهمی و امور خیالی و آرمانی که در واقعیت زندگی جای ندارند، علم شمرده نمی‌شوند و نیز دانستنی‌های بدون دلیل را نمی‌توان علم گفت؛ چون زمانی یک سخن و طرح و نظریه، علم به شمار می‌رود که با دلایلی قوی ثابت گردد.

مولانا عبدالرحمن جامی باور دارد که علم و دانش، عمر کوتاه را طولانی و با برکت می‌سازد:

و لیکن پا به دانش نِه درین راه

که علم آمد فراوان، عمر کوتاه

شیخ سعدی در مورد هدف علم سخن گفته و بیان می‌دارد که علم واقعی به خاطر دین‌داری و بندگی الله است، نه دنیا پرستی و مادی‌گرایی:

علم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.

ناصر خسرو علم را کیمیای بزرگی‌ها دانسته و باور دارد که فضل و بزرگی و مقام با علم حاصل می‌گردد نه با مال و زر و سیم دنیا:

علم است کیمیای بزرگی‌‌ها

شکر کندت گر همه هپیونی

مردم ز علم و فضل شرف یابد

نه ز سیم و زرّ و از خز طارونی

از علم یافت نامور افلاطون

تا روز حشر نام فلاطونی

اوحدی می‌گوید: علم هر چه اندک و ناچیز باشد، از نادانی بهتر است و علم به منزله‌ی بال است و انسان توسط آن به اوج ترقی‌ها پرواز می‌کند:

علم اگر قالبیست گر جانیست

هرچه دانی تو به ز نادانیست

علم بال است مرغ جانت را

بر سپهر او برد روانت را

خواجه عبدالله انصاری علم را تاج سر دانسته و دارایی و زراندوزی را زنجیری بر گردن انسان می‌شمارد:

علم بر سر تاج است و مال بر گردن غل.

حکیم سنایی به یکی از نتایج علم اشاره کرده و باور دارد که علم با حلم و بردباری ارزش دارد و برای انسان عزت و آبرو خواهد بود:

علم بی حلم خاک کوی بود

علم باحلم آبروی بود

علم بی حلم شمع بی نور است

هر دو با هم چو شهد زنبور است

مولانا جلال الدین رومی به نکته‌ی مهمی اشاره کرده و به اخلاص در علم تأکید دارد، چون باید هدف از فراگیری علم، خشنودی آفریدگار و خدمت به آفریده‌ها می‌باشد و علم را نباید به خاطر تن‌پروری و زراندوزی و فخرفروشی فراگیریم:

علم چون بر دل زند، یاری شود

علم چون بر تن زند، باری شود

اوحدی برای علم چند شرط در نظر می‌گیرد که هرگاه این شرایط رعایت گردد، شمع علم، به جهان روشنی می‌دهد:

علم را چند چیز می باید

اگر آن بشنوی ز من شاید

طلبی صادق و ضمیری پاک

مدد کوکبی ازین افلاک

اوستادی شفیق و نفسی حر

روزگاری دراز و مالی پر

با کسی چون شد این معالی جمع

به جهان روشنی دهد چون شمع.

آن چه از گفتار برخی شاعران اشاره کردیم، دانسته می‌شود که این شاعران بزرگ به علم توجه نموده و هر کدام به زاویه‌ی از علم پرداخته‌اند، برخی از اهداف علم سخن گفته و برخی دیگر به شرایط و دستاورها و آداب علم توجه نمودند و همه بیانگر برتری مقام و جایگاه علم است.

نوشته: عبدالخالق احسان

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

error: Content is protected !!
چیټ خلاص کړئ
مرسته
Scan the code
سلام 👋
زه څنګه مرسته کولی شم؟